«ی نسبیت» در زبان فارسی برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر استفاده میشود. مثلَن1 کرمانی یعنی آدمی که اهل کرمان است و یا دیدنی یعنی چیزی که دیدن دارد و همین گونهاند کلماتی چون پوشیدنی، نوشیدنی، جوشیدنی و همچنین واژه «مصرفی».
طبق الگوی بالا، مصرفی به شیئی اطلاق میشود که آن را از سمتی وارد انسان، ماشین یا هر چیز دیگری بکنیم و از آنطرف دیگر، دادهای تولید شود. مثالش میشود گندم؛ که میرسد دست آسیابان و آرد میشود و باقی را خودت برو تا برسی به نانی که از تنور نانوایی درمیآید.
پس گندم میشود «کالای مصرفی».
پس بدیهی است که اشیائی چون آدامس و یا خلالدندان، کالای مصرفی نباشند، چون مصرف که نمیشوند، بلکه فقط از حالتی (معمولن شکل یک مکعب خوش تراش) به حالت دیگر تبدیل میشوند. (این حالت را میتوانید خودتان تصور کنید، اگر نمیتوانید، جَلدی بروید تا سر کوچه، یک بسته «خرسیِ بادکنکی» بخرید و برگردید.)
غرض این بود که یادآور شوم اینکه ما قبلتر گفته بودیم که کالای مصرفی از «اسمشو نبر» وارد نمیکنیم، هنوز هم سر حرفمان هستیم و هیچگونه کالای مصرفیای از نامبرده وارد نکردهایم، بلکه عمده وارداتمان، اجناس غیر مصرفی و بهشدت فوری و فوتی!!! بودهاند، مثل بند شلوارِ «اِسلَش» و سنگ پای «پرنسس فلانی» و آدامس «لرد بهمانی» و دسته بیل «مستر آنتوانی» و غیره و ذلک.
این تن بمیره مگر غیر از این است؟ اگر خیلی راست میگویی، بگو ببینم تا حالا خودت تو کل عمرت چند تا سنگپا را تا ته مصرف کردهای؟ نه؛ مثلاینکه تو یک چیزیت میشود ها؛ قانع بشو نیستی، اصلن بگو ببینم، شناسنامه داری؟
پ.ن:
1. نه خیر، غلط املایی نیست، خودمان عمداً اینطوری نوشتهایم، گفتیم مثل این باکلاسها ادای الکی دربیاوریم که جلبتوجه کنیم.
2. روی پاکتش به خارجی نوشته «فروش در آمریکا ممنوع» مخصوص خود خودمان ساختهاند به گمانم.